جدول جو
جدول جو

معنی علی بن - جستجوی لغت در جدول جو

علی بن
(عَ لی یِ نِلْ حُ سَ)
دهی است از دهستان کیاکلا، بخش مرکزی شهرستان شاهی. واقع در 17 هزارگزی شمال شاهی و 2 هزارگزی باختر راه شوسۀ شاهی به جویبار. ناحیه ای است دشت و دارای آب و هوای معتدل ومرطوب مالاریائی، و 170 تن سکنه. آب آن از رود خانه تالار و جویبار تأمین می شود. محصول آن برنج، کنف، کنجد، غلات و صیفی است. اهالی به زراعت اشتغال دارند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

وسیله ای شبیه داس که بر پایه ای چوبی نصب می کنند و با آن دسته های یونجه یا علف دیگر را به تکه های کوچک برش می دهند و در توبره یا آخور چهارپایان می ریزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یلی زن
تصویر یلی زن
کسی که یللی بزند، آنکه در وقت خوشی و شادی بانگ بردارد، برای مثال گشته یلی زن همه بر بانگ نی / همچو زنان یله از بهر می (امیرخسرو - لغتنامه - یلی زن)
فرهنگ فارسی عمید
(عَ وَ)
تیره ای از طایفۀ ’بکش’ است و آن طایفه ای است از ایل ممسنی در فارس. این تیره را ’عالی وند’ نیز نامند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 90) (ازفارسنامۀ ناصری، بلوکات فارس بلوک ممسنی ص 303)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان ماهیدشت پایین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. واقع در 11هزارگزی جنوب ماهیدشت و 4هزارگزی جنوب خزل. ناحیه ای است واقع در دامنۀ سردسیر و 175 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولاتش غلات، حبوبات، دیم و لبنیات است و اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. راه مالرو دارد و در تابستان از خزل اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ طا ها)
علی محمود علی طه، وی مهندس و ادیب و شاعر و نویسنده بود، در سال 1320 هجری قمری در منصوره متولد شد و از مدرسه هندسۀ تطبیقی فارغ التحصیل گشت و بیشتر مدت عمر خود را در خدمت دولت مصر به سر برد و سپس به سمت وکیل دارالکتب المصریه تعیین گشت و در تشرین ثانی سال 1949 میلادی (1369 هجری قمری) درگذشت. او را چند دیوان است که از آن جمله است: 1- ارواح شارده، که محتوی شعر و نثر است. 2- ارواح و اشباح. 3- اغنیهالریاح الاربع، که نمایشنامه ای است به شعر. 4-شرق و غرب. (از معجم المؤلفین) صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: فهرس المؤلفین بالظاهریه. وحی الرسالۀ زیات ج 3 ص 188 و... مذاهب الادب خفاجی ص 213. ادباء معاصرون حبیب زحلاوی ص 152. الشعر المعاصر سحرتی ص 199. بین شاعرین مجددین ایلیا ابوماضی و علی محمود طه المهندس، نوشتۀ شبکتی. الاعلام زرکلی ج 5 ص 173. اعلام الادب ادهم جندی ج 2 ص 481
لغت نامه دهخدا
(عُ لَ)
تثنیۀ علی ّ.
- الثنیتان العلییان، دو دندان پیشین بالایین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
سید علیخان، ابن احمد بن محمد بن معصوم بن نصیرالدین بن ابراهیم بن سلام الله بن مسعود بن محمد بن منصور حسنی حسینی دشتکی شیرازی مدنی، مشهور به ابن معصوم و ملقّب به صدرالدین. ادیب و نحوی و بیانی و لغوی و شاعر بود. در سال 1052 هجری قمری در مدینه متولد شد و مدتی در حیدرآباد هند سکونت کرد و در بین سال های 1117 تا 1120 هجری قمری در شیراز درگذشت. نام و نسب او در ’مصنفی علم الرجال’ چنین آمده است: سیدصدرالدین علی بن احمد بن محمدمعصوم بن نظام الدین احمد بن ابراهیم بن سلام الله بن عمادالدین مسعود بن صدرالدین محمد بن استادالبشر غیاث الدین منصور بن صدرالمحققین محمد بن غیاث الدین منصورالکبیر حسینی دشتکی، مشهور به سیدعلی خان. او راست: 1- انوارالربیع فی انواع البدیع. 2- الحدائق الندیه فی شرح الصمدیۀ عاملی، در نحو. 3- الدرجات الرفیعه. 4- سلافهالعصر فی محاسن اعیان العصر. 5- شرح الصحیفه. 6- شرح الصمدیه. 7- الطراز فی علم اللغه. و نیز او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 28) (از مصنفی علم الرجال ص 269). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: نزههالجلیس موسوی ج 1 ص 209. البدرالطالع شوکانی ج 1 ص 428. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 763. تاریخ آداب اللغهالعربیۀ جرجی زیدان ج 3 ص 2. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 144 و سایر صفحات، و ج 2 ص 20 و 25. روضات الجنات خوانساری ص 412. معجم المطبوعات سرکیس ص 244. فهرس الخدیویه ج 4 ص 208. الکشاف طلس ص 226. فهرس التیموریه ج 3 ص 283. المخطوطات التاریخیۀ کورکیس عواد ص 59. فهرس دارالکتب المصریه ج 2 ص 177. اعیان الشیعۀ عاملی ج 41 ص 38 و 64. فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 279. و نیز رجوع به الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 754 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ بَ)
دهی است از دهستان لادیز، بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان. واقع در 12 هزارگزی جنوب باختری میرجاوه و در کنار راه فرعی میرجاوه به خاش. ناحیه ای است جلگه ای ودارای آب و هوای گرمسیر و مالاریائی. و سکنۀ آن 350تن است. آب آن از قنات تامین می شود. و محصول آن غلات، پنبه، ذرت و لبنیات است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند. راه آن فرعی است. ساکنان این ده از طایفۀ ریگی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(عَ لُ)
امیر علی لر، ابن بدر بن شجاع الدین خورشید بن ابی بکر. وی از امیرزادگان لر کوچک (لرستان) بود که مخلوطی از کردان آسیای صغیر و لران ایرانی بودند و در حدود بین عراق عجم و عراق عرب میزیستند. و نخستین امیر آنان شجاع الدین خورشید بن ابوبکر بود که از 580تا 621 هجری قمری حکومت کرد. این امیر علی نوۀ شجاع الدین بود و چون پدرش بدر به توطئۀ سیف الدین رستم کشته شده بود، او نیز به کمک شرف الدین ابوبکر برادر سیف الدین، سیف الدین رستم را به قتل رساند و شرف الدین به جای وی نشست. اما امیرعلی بعد از مدتی به دست عزالدین گرشاسف برادر سیف الدین رستم و شرف الدین ابوبکر کشته شد. (از تاریخ مفصل ایران، مغول، عباس اقبال)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن لالی بالی رومی حنفی. مشهور به منق و ملقب به علاءالدین. وی ادیب وبیانی و مورخ و فقیه و اصل او از شهر علائیه لی بود ودر قسطنطنیه میزیست و مدتی عهده دار قضاء در مرعش شد. تولدش در سال 934 هجری قمری و وفاتش در 992 هجری قمری روی داد. او راست: 1- افاضهالمفتاح فی حاشیه تغییر المفتاح ابن کمال، در معانی و بیان. 2- سر حاشیه بر شرح سید بر مفتاح. 3- حاشیه بر الهدایه الی باب الزکاه، در فروع فقه حنفی. 4- العقد المنظوم فی ذکر افاضل الروم، که ذیلی است بر شقائق نعمانیه. 5- نادرهالزمن فی تاریخ الیمن. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1057 و... فهرس مخطوطات الظاهریۀ یوسف عش ج 6 ص 187 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 749)
لغت نامه دهخدا
(عَ بَ)
ابن قراعثمان. وی بعد از پدرش امیر قراعثمان، بر دیاربکر حاکم بود و پس از او پسرش حسن بیک به حکومت آنجا رسید که بعدها توانست بر امیر جهانشاه بن قرایوسف غلبه کند و خود به سلطنت برسد. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 429)
ذوالقدرلو. وی پس از کشته شدن خلیل سلطان ذوالقدر، به امرشاه اسماعیل صفوی، به حکومت آن شهر منصوب شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 551)
لغت نامه دهخدا
(عَ مُ حَمْ مَ)
دهی است از دهستان آتش بیک، بخش سراسکند شهرستان تبریز. دارای 163تن سکنه. آب آن از رودخانه تأمین میشود. و محصول آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کَ)
ابن قربانعلی بن قاسم بن محمدعلی آملی کنی تهرانی. از فقهای بزرگ امامیه در نیمۀ دوم قرن سیزدهم بود. وی در سال 1220 هجری قمری در قریۀ کن واقع در دوفرسخی شمال تهران متولد شد و به قصد تحصیل مسافرتهای بسیار و طولانی کرد. سرانجام در اواخر عمر به ’کن’ بازگشت و در بیست وهفتم محرم سال 1306 هجری قمری در سن 86سالگی درگذشت و در شهر ری در جوار مرقد شاه عبدالعظیم دفن گردید. و پس از چندی که جسد ناصرالدین شاه قاجار را نیز در آنجا دفن کردند، مقبرۀ شیخ علی کنی در گوشه ای از مقبرۀ ناصرالدین شاه قرار گرفت. او راست: 1- تحقیق الدلائل فی شرح تلخیص المسائل. 2- توضیح المقال فی علم الدرایهو الرجال. 3- القضاء و الشهادات، در سه جلد. (از مصنفی علم الرجال آقابزرگ ص 332 و معجم المؤلفین از الاعلام زرکلی ج 5 ص 138 و اعیان الشیعۀ عاملی ج 42)
لغت نامه دهخدا
(کَ لَ)
دهی از دهستان کیاکلاست که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و 410 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان قزقانچای بخش فیروزکوه شهرستان دماوند. دارای 300 تن سکنه. آب آن از رود خانه قزقان چای. محصول آنجا غلات، بنشن، قلمستان. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است و عده ای برای تأمین معاش بمازندران میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ فِ مَن ن)
رجوع به ترنجبین شود
لغت نامه دهخدا
(عَ بَ)
چاکرلو. وقتی شاه اسماعیل صفوی پیش از رسیدن سلطنت برای زیارت مرقد جدش شیخ صفی الدین به اردبیل رفت، این علی بیک چاکرلو حاکم آنجا بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 448)
لغت نامه دهخدا
(عَ سَ)
دهی است از دهستان خدابنده لو، بخش قروه، شهرستان سنندج. این ده مشهور به علی سرخ است. رجوع به علی سرخ شود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ بَ کَ)
دهی است از دهستان کوهپایه، بخش بردسکن، شهرستان کاشمر. واقع در 30 هزارگزی شمال بردسکن. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل، و 52 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آن غلات و لبنیات است. اهالی به زراعت و مالداری و قالیچه بافی اشتغال دارند. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَنْ نا)
ابن احمد بن محمد بنای دمیاطی. او راست: الذخائرالمهمات فی ذکر ما یجب الایمان به من المسموعات، که در 14 صفر سال 1090 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرست الخدیویه ج 2 ص 22)
ابن یحیی بن محمد بناء زیدی. از مفسران به شمار می رفت و در حدود سال 680 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: المنهج القویم فی تفسیر القرآن الکریم. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 261)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان چهاردولی، بخش مرکزی شهرستان مراغه. واقع در 70 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 10 هزارگزی شمال خاوری راه شوسۀ شاهین دژ به میاندوآب. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 214 تن سکنه. آب آن از چشمه سارها تأمین می شود و محصول آن غلات، حبوب، کرچک و بادام است. اهالی به زراعت اشتغال دارند، و صنعت دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حُ ر ر)
ابن حسن بن علی بن محمد حرعاملی. عالم و شاعر و نثرنویس بود. وی در سال 1048 هجری قمری در راه مکه درگذشت. او را مجموعۀ شعر و نثری است. (از معجم المؤلفین بنقل از امل الاّمل ص 443)
ابن محمد حرعاملی کرکی. نویسنده و ادیب و شاعر بود و بسال 1015 ه. ق. درگذشت. او را مجموعۀ اشعاری است. (از معجم المؤلفین، بنقل از فواید الرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 320)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حُرر)
ابن سعید بن محمد بن احمد بن محمد بن حسن بن محمد بن علی بن محمد بن حسین بن عبدالسلام بن عبدالمطلب حرعاملی جبعی. ادیب و مورخ (1229- 1269 هجری قمری) بود وی نیابت قضا را در جبع به عهده داشت. او راست: 1- تراجم رجال جبل عامل. 2- مهذب الاقوال فی التاریخ. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه ج 35 ص 53). و رجوع به مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 283 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ حَلْ لا)
دهی است از بخش سنجابی، شهرستان کرمانشاه. واقع در 5 هزارگزی جنوب باختری کوزران، و یکهزاروپانصدگزی جنوب راه فرعی کوزران به گوران. ناحیه ای است دامنه و سردسیر، و دارای 250 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین می شود. و محصول آن غلات، حبوب دیم، لبنیات، جزئی میوه و صیفی است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند. و راه آن مالرو است و در تابستان می توان اتومبیل برد. در فصل زمستان گله داران این ده به نواحی دهستان ذهاب می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ نَ)
ابن قاسم بن حنش ذیبینی صنعانی. از تاریخ نویسان بود. وی در سال 1143 هجری قمری در شهرذیبین از شهرهای یمن متولد شد و به حصن کوکبان منتقل گشت و آنگاه به دیگر شهرهای یمن نیز سفر کرد و به حج رفت و سرانجام به صنعاء آمد و در سال 1219 هجری قمری در آنجا درگذشت. او راست: تتمۀ تاریخ محسن بن حسن. (از معجم المؤلفین بنقل از الاعلام زرکلی ج 5 ص 137)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
خواجه علی جان، وی از بزرگان خراسان بود. و در سال 928 هجری قمری از جانب امیرخان، با چند تن از بزرگان دیگر نزد طهماسب میرزا رفت. (رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 594 شود)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان آواجیق، بخش حومه شهرستان ماکو. این ده مشهور به علوجنی شده است. رجوع به علوجنی شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ چَ)
از این نام مراد شخص معینی نیست و از آن تعبیری مثلی مراد دارند.
- خود را به کوچۀ علی چپ زدن، در تداول عامه برای جلب نفعی یا احتراز از زیانی تجاهل کردن. نمودن که از موضوع بکلی بی خبر است
لغت نامه دهخدا
(بَ چَ / چِ / بَچْ چَ / چِ)
بمعنی علم بردار است. (آنندراج). حامل علم:
نی نی به روز عیدی و روز دعاش هست
کیخسرو آبدار و سکندر علم برش.
خاقانی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از علم بر
تصویر علم بر
درفش بر آن که درفش را حمل کند حامل علم
فرهنگ لغت هوشیار
داره دهره ابزاریست از نوع داس کمانی شکل که در طویله به وسیله آن یونجه و امثال آن را بریده به چهارپایان دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علی چپ
تصویر علی چپ
خود را به کوچه علی چپ زدن، خود را بی اعتنا نشان دادن به موضوع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یلی زن
تصویر یلی زن
((یَ. زَ))
خواننده
فرهنگ فارسی معین
نام مرتعی در اندارکلی از شیرگاه سوادکوه، از توابع بندپی بابل، نام قسمتی از مزارع دشت سر آمل
فرهنگ گویش مازندرانی